سلام قشنگ ترینم
روزگار غریبی شده بی تو
مثلا به عمق تنهایی ام پی بردم به عمق بی کسی ام پی بردم . دیگر کسی نیست که اندازه تو مرا دوست بدارد مرا تکریم کند دیگر کسی نیست که به اندازه تو دستش بدارم و مورد احترامم باشد
دیگر وقتی از منزل بیرون می آیم نگران هیچ چیز نیستم نگران هیچ کس هیچ جا .
هوا آلوده باشد یا نباشد دیر به منزل برسم یا نرسم غذا بخورم یا نخورم . کارهایم دیر شود یا نشود
دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد
سلام بابای قشنگم
خوب من
هر روز فکر می کنم دلتنگی بیشتر از این حد در دل کسی نیست . ولی فردای اون روز می بینم دلم تنگ تر شده
انقدر تنگ که هرلحظه فکر میکنم داره منفجر بشه
خدایا چرا به ما رحم نکردی
چرا به من رحم نکردی
بی پناهی هم حدی داره
قلب من رو اگر منفجر می کردی بهتر از این حال بود
سلام بابای قشنگم امروز 19 آذر ماه است و دلم پیش شماست .
کمی نگران آینده ام . کمی چشم به گذشته دارم . این چند روز دختری بدی برایت بودم حسابی دلتنگی کردم حسابی جای خالیت را چنگ زدم مثل پرنده ی قفسی به در و دیوار کوبیدم
چاره ای نیافتم
خبر بدهم به شما تازگی ها برای نزدیکی به شما شروع کردم به خواندن کتاب زندگی پس از مرگ به تالیف شیخ عباس قمی ، یک جاهایی برایت نگران شدم اما بیشتر برای ت خوشحال شدم قول خواهم داد قول دخترانه به یک پدر همیشه و همه جا و هر جا که در توانم باشد به هر طریق که بتوانم برایت حمایت بفرستم . امیدوارم بتوانم
باباجان راستش را بخواهی دارم دانشم را زیاد می کنم که حامی خوبی برایت در این جا باشم
بابا جان البته همچنان به یاریت نیاز دارم که در این راه کمکم کنی
راسی بابا سوپرایز امروزت عالی بود ، وقتی تونستم بی دردسر وارد سایت تامین اجتماعی شما بشوم
شگفت زده شدم .
بابای قوی من ، قوی باش و این روزهای سخت را تاب بیاور ( از شنیده ها می گویم وگرنه من نمی دانم آنجا چه خبر است )
من هم از اینجا قول می دهم حمایتت کنم
درود بر تو پدر مهربان من
دیشب خیلی بی قرارت بودم
خیلی که می گویم یعنی جان به لبم رسید
راهی نداشتم بابا جانم
جز اشک
هی خاطراتت را مرور کردم .
بماند که در اینستا و واتس اپ و . غوغا کردم و دوست و آشنا آمدند دلداری دادند
.
و
شما شب در خوابم آمدی
من به قربانت بروم که اینقدر به یادم هستی
من به قربانت بروم که نگرانی هایت برای من آنجا هم ادامه دارد
من چقدر خوشبختم که برای من بودی و سهم من بودی از روزگار
طوری آمدی که آرامش دادی .خیالم را راحت کردی .
پدری ات را در حقم تمام کردی ای همه کس من
باش بمان و همیشه آسوده ام کن
ای قرار من به خدا میسپارمت
رو به قبله می ایستم
و از خدایم می خواهم آخرین خواسته من را برای پدر اجابت کند
تو را تا ابد پیش خودش محفوظ دارد . محفوظ و در جای امن
پیش همان خدایی که روزگاری دست به دامنش بودم تا پدر را سلامت برایم نگه دار
پیش همان خدایی که خودش شاهد است اشک هایی که برایت ریختم تا تو را به من پس دهد
اگر او محافظ تو باشد من خیالم راحت است راحت است که در جای امنی هستی راحت است که پیش کسی هستی که مراقبت است نمی گذارد آب در دلت تکان بخورد و چه بسا از من بهتر .
بابا جان می سپارمت به خدا
به خدای امن همه ی ما
به خدای عادل
به خدای توانا
به همانی که همه ی سختی هایت را دیده به همانی که درد هایت را دیده به همانی که خودت شنیده بودم که می گفتی به او .خدایا راحتم کن از این درد
پس حتما هوایت را دارد .
حتما مراقبت است
پدرم ما را بی خبر نگذار
خدایا ما را از پدر بی خبر نگذار
دو امن را به هم می سپارم
من را آرام کنید
دیدن قامت زیبای تو پنهان شده بر سنگ مزارت سخت ترین کار دنیاست
دیدن عکس روی ماهت بر سیاهی سنگ که میخندی سخت ترین کار دنیاست
چشمهای عسلی مهربانت با خنده ای دلنشین با قامت رشید به من می خواهد بفهماند همه ی خوبی هایت را از دست دادم.
از این به بعد بابای من زیر خروار ها خاک مدفون شده
می فهمی ؟
آن همه زیبایی آن همه مهربانی آن همه خوبی را باید زیر یک چهار چوب سیاه سنگینی بگذارم و بیایم خانه
تو را فراموش نمی توان کرد هیچ وقت .
از یاد نمی توان برد هیچ وقت
تو بابای خوب من بودی و هستی
و خوب تر از تو را در جهانم نمی توانم بیابم
درباره این سایت